کاش در تقدیرمان احساس بود ** بندگی حضرت عباس بود
کاش مشمول عطایش می شدم**گرد سرگردان پایش می شدم
کاش از احساس او پُر می شدیم**سنگ بودیم و از او دُر می شدیم
کاش دستی در مدارج داشتیم**رنگی از باب الحوائج داشتیم
گر چه پیش حضرتش ناقابلم **قاب کردم عکس او را در دلم
محو رخسارش ز جان و دل شدم**من گرفتار ابو فاضل شدم
هر دلی بسته به گیسوی اوست**قبلگه قبله خال روی اوست
شهره آفاق در جود و سخاست**او امام عباس اهل کربلاست
کاش با یک آن نگاه مست خود**دل گرو بستاند او با دست خود
دست خواهش های من بیمار اوست**حاجت نا گفته دادن کار اوست
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
ایا شما تا به حال به هیئت مشکی پوشان کربلا تشریف اورده اید؟
میزان رضایت شما از سایت؟
مقدار جذابیت سایت برای شما؟
مطالب سایت چگونه است؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت